|
کلی نوشتم ...
نمی دونم چرا پرید وسط نوشتنم؟!
خلاصه ش همین بود که:
آدمــــــا
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
دیگه حس دوباره نوشتنش نیست...
چیز خاصی نبود! غرغر بود!!
خوشتون باشه
تا بعد
* بعدنوشت:
عصر رفتم تا سر خیابون که مثلآ یه کم حال و هوام عوض شه ، از جلوی مدرسه راهنماییمون که رد شدم یه اعلامیه توجهمو جلب کرد "سه روز گذشت"...و در نهایت تعجب دیدم اعلامیه ی دبیر ورزشمون بود..در یک لحظه همه خاطرات توی ذهنم مرور شد...آخه من همیشه واسه دراز و نشست مشکل داشتم! حتی تا دانشگاه...تا حالا نشده بود برای هیچ درسی مامانمو مدرسه بخوان و این خانم بخاطر این دراز و نشست گفت به مامانت بگو بیان مدرسه...یه مدتی هم همسایه مون بودن...یه عکس از اعلامیه ش گرفتم و نشون مامان دادم...مامان هم یه لحظه هنگ کردن...سنی هم نداشت بنده خدا و حسابی هم ورزشکار بود...خلاصه که اینجوریاس...........خدا رحمتش کنه.
Design By : Pichak |